1 ماهگی.
سلام به زیباترینم.خوبی مامانی؟
الان که دارم مینویسم شما 1 ماه 2 روزت شده.قربونت برم داری هزار ماشالله خوب رشد میکنی.
دوروز پیش هم بردمت و ختنت کردم .الهی بمیرم واسط که کلی گریه کردی و دیگه تابو توانی واسه گریه کردن نداشتی.توی مطب بعد از این که کلی گریه کردن بهت شیر دادم که توی همون شیر خوردن هم هی غر میزدی و انگاری به من غر میزدی که چرا این کار رو باهات کردم .شرمنده ام به خدا مامانی ولی کاریه که باید انجام میشد .عوضش توی خاطراتت نمیمونه.
روز بعد از مرکز بهداشت بهم زنگ زدند و گفتند که باید دوباره آزمایش غربالگریتو تکرار کنن .چون تیروئیدت چند درصدی بالا بود .منم بردمت مرکز بهداشت .بازم کلی گریه و عذاب وجدان من .اخه کوچولوی من تو که خون نداشتی.همون یه ذره رو هم بزور از پات کشیدن بیرون که باعث شد کلی گریه کنی.حالا منتظر جوابم خدا کنه مشکلی نداشته باشی.
اینروا وقب دستشویی بزرگت زور میزنی و اذیت می شی فردا که برای چکاب بردمت دکتر به دکتر میگم که کمکت کنه.
الهی مامان فدات بشه که بهم میخندی و این دفعه معنیش رو میدونی و فقط به من میخندی و حس میکنم بعد شیر خوردن که این کار رو میکنی یعنی تشکر.
فضول شدی شدید.همش سرت میچرخه اینورو اونور. می خوای همه جارو دید بزنی.منو بابایی واز همه مهمتر متین رو دیگه میشناسی و وقتی کس جدید رو میبینی قیافت مات میشه و دیدی با تمام صورتت نشون میدی که نمیشناسیش.
دیروز بعد 1 ماه برای اولین بار رفتی خونه عزیز....کلی با شما بازی کردن .از عزیز گرفته تا بابا رضا وخاله مریم وخاله میترا و حتی محمدرضا.همه عاشقتن.
بردمت بیرون . رفتیم تیرراژه .خانمه دیدتت فکر میکنه عروسکی. قربونت برم ، فدات بشم که اینقدر موشی و کوچولو هستی.
وقتی که توی خونه فقط منو تو و متین هستیم و من توی آشپزخونه باشم و متین هم سر کارای خودش ببینی تنهایی .صدامون میکنه یه ااااااااا بلند میگی.یعنی شماها کجایید؟
وقتی باهات حرف میزنم سرتاپا گوش میشی و به دهن من همش نگاه میکنی که چی میگم.