43 روزه شدی....
سلام به کوچولوی مامان .شما الان 43 روز از عمر قشنگت میگذره و داری هر روز خواستنی تر میشی .تپل تر هم میشی .لپای خوشگلت داره اویزون میشه و از همین الان دوست دارم بخورمت .وقتایی که میخندی که دیگه نگو خیلی ماه میشی .نازو جیگر و خوردنی. دوست دارم بچلونمت .بعضی وقتا اینقدر قربون صدقت میرم که حس میکنم که اگه زبون داشتی میگفتی مامان بسه دیگه.خوب چیکار کنم نمیشه زیاد بوست کنم آخه صورت ماهت زود جوش میزنه و من دلم نمیخواد از الان جوش دار بشی واسه همین مجبورم که بیشتر از حد قربون صدقت برم بلکه یکم خالی بشم. آخه تو خوشگل من ، عسل من، موش کوچولوی منی، تاج سر منی، عشق منی ، هر چی بگم کم گفتم .جدیدا خواب شبت خیلی باحال شده از ساعت 8 که میشه غر میزنی که مامان بیا بهم شیر بده میخوام بخوابم .بعد که خوب سیر شدی .میشه ساعت 9، از 8 تا 9 3 بار شیر میخوری.بعد به خواب عمیق میری و تا ساعت 11 که خودم بیدارت میکنم تکون نمیخوری و مثل یه عروسک توی گهوارت راحت میخوابی. قربونت برم که انقده مظلوم و با نمک میخوابی که حد نداره.بعد که بیدارت میکنم نگاهت اینقدر قشنگ میشه که حد نداره .دوست دارم به جای شیر دادن بهت زل بزنم ، ولی نمیشه.
خاله میترات اومد و برای شما و متین لباس یه شکل خرید که خیلی باحالو ناز.
ببین چه ناز خوابیدی معصوم معصوم.
اینم آقا پسر خوش تیپ ما.
اینم یه نوع خواب شیرین دیگه
اینم لباس متین که تن شما شده
متین بالایی و شما هم عکس پایینی هستی
اینم از شما با لباس بافت جدیدت .ولی خیلی سرحال نبودی نشد عکس خوب بگیرم.بعدا دوباره عکس خوشگل ازت میگیرم.